آفتاب يزد
«ديدار با مراجع تقليد با كدام هدف!؟» عنوان سرمقاله روزنامه آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد:
در اوج بيتوجهي حاميان دولت به پيشنهاد هاشمي رفسنجاني و محسن رضايي براي وحدت ملي، ناگهان اظهارنظري از حبيبالله عسگراولادي منتشر شد كه عصبانيت سياستمداران و رسانههاي نزديك به دولت را به دنبال داشت.اين سياستمدار سالخورده، با انتقاد از كساني كه حملات شديد خود را متوجه سران جبهه اصلاحات ميكنند اظهار داشت: » كروبي، موسوي و خاتمي را مفت به دست نياوردهايم كه آنها را مفت از دست بدهيم«. اين اظهار نظر عسگراولادي، موجب، واكنش شديد و بعضا اهانتآميز برخي مدعيان حمايت از دولت شد، اما او هيچ نشانهاي از خود بروز نداد كه عقبنشيني از موضع قبلي را به اثبات برساند. چهار هفته پس از اظهارنظر عسگراولادي در خصوص سران جبهه اصلاحات، او در راس هيئتي از اصولگرايان سنتي به قم رفت و با تعدادي از مراجع تقليد ديدار كرد.
كيهان
«به جاي مگسك» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد:
چرا كساني طعمه دشمنان مي شوند؟ شياطين بزرگ از آنها چه مي خواهند؟ اين جماعت را تا كجا بايد تحمل كرد؟ صلاح و مصلحت كدام است؟ آيا راه ترديد و توبه را بر آنها بايد بست يا متقابلا در برابر تجاهر آنها به جفا و جرم، مداهنه و تغافل كرد؟ اگر پس از عبور از همه خط قرمزها و شكستن همه حريمهاي قانوني، ملي و اسلامي به جايي رسيدند كه احساس كردند خارجي گري و خروج عليه حاكميت به سرانجامي نرسيده و از عقوبتي كه مي تواند در انتظارشان باشد نگران شدند، تكليف چيست؟ اگر گفتند ما در چارچوب قانون اساسي عمل مي كنيم- و تمام جفاها و قانون شكنيهاي خود را در پوشش آزادي احزاب و مطبوعات و تجمعات پوشاندند- يا گفتند مايليم به قانون اساسي برگرديم و خواستار اجراي آن هستيم، تكليف كدام است؟
رسالت
«خون ترکمنچاي در رگهاي روسها» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حشمت الله فلاحت پيشه است كه در آن ميخوانيد:
«از روسيه به عنوان شريک راهبردي» تا «مرگ بر روسيه» نوسان در رفتار سياسي روسها، نقطه نظرات متفاوتي را ميان سياسيون ايراني شکل داده است . به اعتقاد نگارنده ، هيچ کدام از دو نگرش فوق نمي تواند تمام جوانب روابط پيچيده روسيه با ايران را در برگيرد. لذا بدون اينکه با مرگ بر روسيه موافق باشم يا آرمانگرايانه آن را شريک راهبردي ايران بدانم، معتقدم موضوع روسيه نيازمند يک نقد جدي است. آنها در معادلات خود با آمريکا، ايران را خاکريزي مي دانند، که دست به دست شدن آن در يک بازي تاکتيکي ، توجيه راهبردي دارد. سياستي يادآور سياست خارجي تزاري که با جداسازي بخشهاي عمده اي از خاک ايران و تبانيهاي متعدد با قدرتهاي غربي وقت، برگههايي سياه از تاريخ ايران را رقم زد.
حيات نو
«چرا دادگاه علنى نيست» عنوان يادداشت روز روزنامه حيات نو به قلم علىمحمد حاضري است كه در آن ميخوانيد:
در موج اول تشکيل دادگاههاى حوادث پس از انتخابات، شاهد برگزارى دادگاههاى پرسروصدا و علنى بوديم که تعداد زيادى از متهمان به نحوى فلهاى به دادگاه آورده شده بودند و دوربينهاى صداوسيما و ديگر رسانهها نيز از سر و وضع آشفته و حتى دمپايى آنها به عنوان نمادى از تحقير اين متهمان که نوعا از مديران و شخصيتهاى عالىرتبه کشور در سالهاى گذشته بودند تصاوير متعددى شکار کردند. کيفرخواستهاى مطول و نسبتا کليشهاى هم که در دادگاه قرائت مىشد تمايزى بين متهمان قائل نبود و تقريبا همه آنها به عنوان آشوبگران و لشگريان شکستخورده يک انقلاب مخملى به مخاطبان معرفى مىشدند و فرض بر اين بود که تمام اين اتهامات در فرآيند يک محاکمه علني، به نحوى مستند و دقيق مطرح و مردم شاهد دفاعيات ضعيف متهمان در قبال اين اتهامات سنگين خود خواهند بود. در همان ايام همچنين شاهد پخش اعترافاتى از زبان چند نفر از اين متهمان بوديم که هر چند ربط روشنى با اتهامات مطرح شده نداشت، اما حداقل مىخواست تحول فکرى يا بازانديشى سريع اين متهمان تحت تاثير شرايط جديد (زندان) را نشان دهد.
ابتكار
«سر انجام تراژدي کهريزک؟» عنوان سرمقاله ي روزنامه ابتكار است كه در آن ميخوانيد؛
بيش از 110 روز از آغاز ماجراهاي کهريزک مي گذرد، اما همچنان داستان باقي است; مرگ پزشک بازداشتگاه مخوف کهريزک و شايعاتي که پيرامون اين مرگ شکل گرفته است; نشان از عطشي است که در افکار عمومي براي بگشوده شدن راز جنايات کهريزک وجود دارد. به حتم افکار عمومي در انتظار معرفي و محاکمه عاملان جنايات کهريزک است.
دنياي اقتصاد
«فرصتسوزي در اجراي اصل 44» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي قتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن ميخوانيد:
هرچند از ابلاغ سياستهاي كلي اصل 44 در سالهاي 84 و 85 به عنوان يك انقلاب اقتصادي ياد ميشد،اما گذشت 4 سال از تصويب قانون اصل 44 نشان ميدهد روح اصلي قانون كه همانا كاهش تصديگري دولت در امور غيرضروري اقتصاد و ايجاد زمينه حضور بخش خصوصي واقعي بود، محقق نشده است.
نكاتي كه به وضوح در نخستين گزارش كميسيون ويژه نظارت و پيگيري اجراي سياستهاي كلي اصل 44 مجلس، قابلمشاهده است.
جمهوري اسلامي
«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛باب رحمت ماه پر خير و بركت ذيحجه در اين هفته گشوده شد و صداي جرس كاروان حج نيز به گوش رسيد. با آغاز ماه ذيحجه بانگ لبيك از مهبط وحي و ميقات حاجيان طنين انداز مي شود. كاروانهاي زائران خانه خدا خود را آماده مي كنند تا هفته آينده با تن پوش احرام و با شكوه همبستگي مراسم بزرگ حج را بجا آورند و در فضاي پر رمز و راز حج از فرصتهاي گرانبهاي ماه ذيحجه و حضور در سرزمين امن الهي روح خويش را صيقل دهند.
هفته جاري همچنين عرصه تلاقي دو ماه رباني بود. ماه ذيقعده به انتها رسيد و تقويم حلول ماه ذيحجه را اعلام كرد. آخرين روز ماه گذشته داغدار شهادت نهمين خورشيد فروزنده آسمان ولايت حضرت امام محمد جواد عليه السلام بود امام بزرگواري كه در سن 8 سالگي و پس از شهادت جانگداز پدر گرامي شان امام رضا عليه السلام به امامت رسيدند و در حاليكه بيش از 25 بهار از عمر شريف شان نمي گذشت به دستور معتصم خليفه جبار عباسي به شهادت رسيدند. ايشان از همان آغاز امامت با مباحثات سنگين علمي با دانشمندان دربار عباسي فرقههايي را كه با حمايت عباسيون براي تضعيف شيعه رواج يافته بود از رونق و قدرت انداختند.
مردم سالاري
«خشونتهاي مدرن و انحطاط اخلا قي» عنوان يادداشت روز روزنامه مردم سالاري به قلم پژمان موسوي است كه در آن ميخوانيد:
خشونت عليه کودکان هر چند موضوعي است که از گذشتههاي دور مورد توجه فعالين اجتماعي و مدني قرار گرفته است، اما ميزان و نوع خشونتهاي به کار برده شده عليه کودکان در سالهاي اخير، به حدي است که نگرانيهاي گسترده اي را در سطح افکار عمومي جامعه ايراني موجب شده است. تشديد معضلا ت اجتماعي بين کودکان و نمود آن به اشکالي چون کودکان کار و خيابان، کودکان بزهکار، کودکان قاچاق فروش و کودکان فراري، چنان است که هيچ مسوولي ديگر توان فرار از اين واقعيتهاي تلخ را ندارد و از همين رو هم هست که در روزهاي گذشته اظهار نظرهايي توجيه گونه را در بيان چرايي رخداد اين پديدهها از سوي همين مسوولين امر شاهد بوده ايم.
آفرينش
«روسيه شريکي نامطمئن» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حسين نوري هشجين است كه در آن ميخوانيد:
«مقامات روسي يکبار ديگر ايران را به بهاي بالاتر به آمريکاييها فروختند». اين جمله اي است که حشمت الله فلاحت پيشه عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس پس از شنيدن آخرين بد قولي روسها درباره تعويق زمان راه اندازي نيروگاه بوشهر بر زبان جاري کرد. روسها که در ابتدا قرار بود نيروگاه بوشهر را در جولاي سال 1999 ميلادي به ايران تحويل دهند ، اکنون بيش از 10 سال است که به بهانههاي واهي از عمل به تعهدات خود طفره مي روند و اخيرا "سرگئي اشماتکو " وزير انرژي روسيه اعلام کرده که نيروگاه بوشهر تا پايان سال ميلادي راه اندازي نخواهد شد.
گسترش
«مديريت صنعت روي ريل استحکام» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش است كه در آن ميخوانيد:
به نظر ميآيد در شرايطي که مقدمات جهش در بخش صنعت خودرو فراهم آمده و چرخهاي لکوموتيو صنعت بر ريل رونق افتادهاند، وزير صنايع و معادن ادامه کار را به شوراي سياستگذاري و تدوين استراتژي خودرو واگذارده و در انديشه تمرکز بيشتر روي ساير شقوق صنعت است.
نشانههاي اين گرايش سياستگذاري را ميتوان در سخنان محرابيان در آيين توديع و معارفه روساي سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران رصد کرد. او در جمع مديران صنعتي از لزوم توجه به زيرساختهاي حملونقل سخن گفت و به صراحت گفت که معاون خويش را براي حکمفرما کردن تفکر و استراتژي جديد در صنعت کشور تغيير داده است.
جوان
«انصراف ميدهم پس هستم!» عنوان يادداشت روز روزنامه جوان به قلم ابراهيم زاهدي مطلق است كه در آن ميخوانيد:
انصراف دو، سه نويسنده از نامزدي در جايزه جلال آل احمد، معاون فرهنگي وزير ارشاد را به پاسخ وا داشت. پاسخي كه كاملاً منطقي و دقيق بود. پرويز گفت: در يك جايزه ملي نميتوان از همه نظرسنجي كرد كه آيا مايل هستند اثرشان داوري شود يا نه؟
به نظر ميرسد با اين روند كه در دو، سه سال اخير شاهد انصراف برخي از نويسندگان از نامزدي در جايزههاي كتاب سال يا جلالآلاحمد هستيم، اتفاقات طنزآميز ديگري هم بروز كند. مثلاً از سال آينده، پنج ماه قبل از تشكيل گروه داوران يا هر كار ديگري، عدهاي اعلام كنند كه ما از گرفتن جايزه كنارهگيري ميكنيم. يا گروه ديگري بيانيه جمعي بدهند كه از جشنوارههاي احتمالي در سه سال آينده بيزاري جسته و هيچ جايزهاي نميخواهيم. گروه ديگري هم براي دهههاي بعد اعلام موضع كنند و حتي پيش از نوشتن اثري، ضمانت بخواهند كه فقط به شرطي داستان خواهند نوشت كه كسي يا جشنواره يا جايزهاي آنها را نامزد نكند!
حمايت
«شبههها و فتنهها» عنوان سرمقاله روزنامه حمايت به قلم مجيد احساني نيك است كه در آن ميخوانيد:
شبهه و فتنه، چه بدعتها و انحرافها كه نياورده و چه سنتهايي را كه نشكسته و چه لباسهاي حقي كه بر تن باطل نكرده است.
از همان روزهاي اول، همين شبهه بود كه دست رسول خدا (ص) را بست و كار امام علي (ع) را به بن بست كشاند و كرد، آنچه كرد.
در روزهاي جمل و صفين، باز همين شبهه باعث شد كه با توجه به رجال بزرگ ومبارز اسلام و قاريان و حافظان قرآن و زنان رسول خدا (ص) و ياران ديرين او، قرآنها بر روي نيزهها رود و عابدان و شب زنده داران، روي ازامام علي (ع) بر گرفتند و به ديگران پيوستند.
همان طور كه در روزهاي سخت و ناشناخته امام مجتبي (ع)، همين شبهه بود كه ذلت را به امام حسن (ع) نسبت داد و خنجر در پاي او گذاشت.